آیا غیر از خداوند کسی میتواند عالم به غیب باشد؟
یا غیر از خداوند متعال، کسى میتواند عالم به غیب باشد، و اگر میتواند، حصر علم غیب به ذات مقدس الهى در سوره لقمان به چه معنا است؟
..پاسخ اجمالی
“غیب” به معنای پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک، و شهادت به معنای آشکار بودن است. یک شیء ممکن است برای کسی غیب و برای کس دیگری مشهود باشد. این امر وابسته به حدود وجودی آن شخص و احاطه او بر عالم وجود است. اما با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، این نتیجه حاصل می شود که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد، و چیزی خارج از محدوده وجودی او نیست و چیزی و کسی نمی تواند در چارچوب محدوده خود، خود را از خداوند متعال مخفی دارد.
پس او عالم به عالم غیب و شهادت است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او، در عالم شهادت قرار می گیرد و جز او کسی و چیزی بدین پایه نمی رسد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکی شان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلا آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع اند.
البته تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمی شود که برخی اشخاص، به تعلیم الاهی و بر اساس شایستگی های نفسانی که از خود ابراز می دارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنی ها را دیده، و ناشنیدنی ها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت می نماید. لذا می بینیم که انبیا خبر از وحی می دهند که خود امری غیبی است، یا از امور غیبی خبر می دهند، یا حوادث آینده را پیش گویی می نمایند و دقیقا مطابق همان گفته ها، حوادثی رخ می دهد و … .
با توجه به مطالب گفته شده، می توان تناقض ظاهری بین آیات و روایاتی که علم غیب را مخصوص خداوند می دانند، و آیات و روایاتی که انبیا و ائمه و اولیا را نیز عالم به غیب می دانند، با توضیحات زیر حل نمود:
1. اختصاص علم غیب به خداوند، به صورت ذاتی و استقلالی است و این با علم به غیب داشتن به صورت تبعی و با لطف و عنایت پروردگار و تعلیم او، منافاتی ندارد.
2. علم غیب به صورت تفصیلی را فقط خداوند می داند و دیگران به صورت اجمالی نسبت به آن آگاهی دارند و آگاهی از جزئیات آنها مخصوص خداوند است.
3. خداوند، بالفعل از همه اسرار غیبی آگاه است و دیگران ممکن است بالفعل، بسیاری از اسرار غیبی را ندانند، و تنها در صورتی که خداوند اراده نماید، یا خودشان اراده کنند و اذن و رضای پروردگار همراه باشد، از علوم غیبی مطلع گردند. در این باره از امام صادق (ع) روایت شده است: “نگامی که امام اراده کند چیزی را بداند، خداوند به او تعلیم خواهد داد".
اما آیه 34 سوره مبارکه لقمان می فرماید: “در حقیقت، خدا است که علم به قیامت دارد، باران می فرستد، و به آنچه در رحم مادران است آگاهی دارد و کسی نمی داند فردا چه چیزی به دست می آورد، و در کدامین سرزمین می میرد. به درستی که خداوند دانای آگاه است".
در مورد این آیه کریمه، دو تفسیر وجود دارد:
1. موارد پنج گانه مذکور در آیه فوق، جزو امور غیبی اند و جز خداوند و کسانی که خداوند آنان را آگاه به امور غیبی کرده باشد، کسی نسبت به این امور آگاهی ندارد. منظور از فرستادن باران، فقط بارش آن نیست که توسط متخصصان هواشناسی یا دیگران، قابل پیش بینی باشد، بلکه این که دقیقاً کی و کجا و چه مقدار نازل می شود منظور است، و این علم فقط در اختیار خداوند است و دیگران با حدس و گمان ممکن است تا حدی از آن آگاه باشند. چنانچه منظور از آگاهی از “جنین در رحم"، فقط جنسیت آن نیست که توسط دستگاه هایی قابل تشخیص باشد، بلکه منظور همه امور مربوط به جنین؛ مانند جنسیت، سلامت، خصوصیات جسمی و روحی و حتی استعدادهای او و سعادت و شقاوت و آینده او است. بدیهی است که چنین آگاهی، مخصوص خداست. و اگر در روایات، پارهاى از این آگاهى ها برای ائمه (ع) اثبات گشته، از آن جهت است که آگاهی به صورت علم اجمالى – آن هم از طریق تعلیم الاهى - هیچ منافاتى با اختصاص علم تفصیلى آنها به ذات پاک خداوند ندارد و تازه همین علم اجمالی نیز ذاتى و استقلالى نیست، بلکه جنبه عرضى و تعلیمى داشته و از طریق تعلیم الاهى است به مقدارى که خدا مىخواهد و صلاح مىداند.
2. اما تفسیر دیگر این است که در این آیه، فقط علم به تاریخ قیامت از امور غیبی است و خداوند نیز فقط آن را مخصوص خود می داند و در فرازهای دیگر آیه، سخن و شیوه بیان عوض شده و تنها اعلام می دارد که خداوند باران می فرستد و از آنچه در رحم مادران است آگاهی دارد، بدون آن که این علم را مخصوص خود بداند. بنابراین، اگر اکنون یا در آینده، بتوان با پیشرفت هایی علمی، دقیقاً از میزان بارندگی و زمان آن و از وضعیت جنین و خصوصیات آن، آگاهی پیدا نمود، تناقضی با منظور آیه نخواهد داشت. همچنین در فرازهای چهارم و پنجم آیه، تکیه سخن بر عدم اطلاع افراد از سرنوشت و مکان مرگ شان است. این عدم آگاهی، مطابق قانون طبیعت است که هیچ کس ذاتاً از غیب و حوادث آینده مطلع نیست، ولی این امر مانع از آن نمی شود که خداوند برخی افراد را نسبت به حوادث آینده یا زمان و مکان مرگ شان آگاه سازد.